جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'موسيقي ايراني'.
2 نتیجه پیدا شد
-
برای بسیاری از هنرآموزان در ابتدای کار این سوال مطرح میشود که مثلا چرا شور و ماهور و …” دستگاه” و بیات اصفهان و دشتی و … “آواز” نامیده میشوند . برای توضیح این مسئله نخست باید بفهیم که اصولا دستگاهها چگونه از هم شناخته می شوند و چه فرقی با هم دارند . برای آغاز دستگاه ماهور را در نظر بگیرید ، همانطور که برای نوازندگان تار و سه تار مرسوم است و می دانند پرده های ماهور در گام دو همگی بکار هستند ( یعنی ربع پرده و نیم پرده نیستند یا به عبارت دیگر سری و کرن و بمل و دیز نیستند ) ( البته نوازندگان ویلن و کمانچه معمولا ماهور ر یا سل می نوازند که به ترتیب دو دیز و فا دیز می شوند ) حال مهمترین مسئله ای که مایه تفاوت دستگاهی از دیگری می شود خارج شدن پرده ها از حالت بکار می باشد مثلا اگر در دستگاه ” ماهور دو” یا به عبارت بهتر ” گام دو” نت می کرن شود حالت ایجاد شده را آواز افشاری می نامند ولی اگر نت لا کرن و سی بمل شود حالت جدید را دستگاه شور می نامند یا اگر لا کرن و می بمل شود این حالت را آواز بیات اصفهان می نامند و … . توجه داشته باشید که این تغییر پرده ها فقط جنبه نظری ندارد و هنگام شنیدن حتی برای کسانی که آشنا به دستگاهها نیستند ، اینکه حداقل تغییری ایجاد شده واضح است به این صورت که مثلا هنگام شنیدن ماهور احساس شادی بیشتری نسبت به شور در انسان ایجاد می شود یا دستگاه چهارگاه احساس شکوه و عظمت بیشتری نسبت به مثلا دشتی که سوزناک تر است دارد . البته این قواعد هرگز کلی نیست و اصولا موسیقی چیزی نیست که استثنا نداشته باشد . مثلا آهنگ معروف ” ای ایران ” در دستگاه دشتی که عموما غم انگیز است توسط استاد روح الله خالقی تصنیف شده است که کاملا حماسی است و این مسئله به توانایی و ذوق و استعداد آهنگسازان دارد که بتوانند چنین هنر نمایی ها را انجام دهند والا میتوان گفت که ۹۰% تصنیف های دشتی سوزناک هستند مثلا آهنگهای عارف قزوینی مانند ” گریه کن ” و ” گریه را به مستی بهانه کردم ” و آهنگهای مرتضی محجوبی مانند ” کاروان ” و ” نوای نی ” و آهنگ ” آه سحر” از روح الله خالقی . حال به بیان فرق دستگاه و آوازها می پردازیم : اصولا آوازها زیر مجموعه دستگاه ها هستند یعنی آوازها از نظر پرده هایی که نواخته می شوند مانند آن دستگاهی هستند که جزو آن هستند یعنی مثلا ابوعطا در پرده های شور نواخته می شود فقط با این تفاوت که نت شاهد تغییر کرده است ولی هرگز نمی توان ماهور را در پرده های شور نواخت مگر در مرکب نوازی که یک گوشه دلکش ماهور منطبق برگوشه شهناز شور می شود . تقسیم بندی بدین صورت است: ۱- دستگاه ماهور شامل آواز راست پنجگاه می باشد . ۲- دستگاه شور شامل آوازهای دشتی – ابوعطا – افشاری – بیات ترک و نوا است . ۳- دستگاه همایون شامل دستگاه بیات اصفهان است . ۴- دستگاه چهارگاه ۵- دستگاه سه گاه دسته بندی فوق را استاد علی نقی وزیری بنا نموده اند ولی قدما بر هفت دستگاه و پنج آواز معتقدند بدین صورت که راست پنجگاه و نوا را نیز دستگاه جداگانه به شمار می آورند ولی نوا نیز دقیقا در پرده های شور و راست پنجگاه نیز در پرده های ماهور نواخته می شود که به این علت تقسیم بندی وزیری علمی تر به نظر می رسد . البته عده ای نیز بر نظریه دوازده دستگاه معتقند چون واقعا اگر جنبه نظری را کنار بگذاریم دستگاه ها هنگام شنیدن کاملا تفاوت می کنند و دیگر اینکه برخلاف این تقسیم بندی ها بویژه در مورد دستگاه شور آوازهای آن کاملا متفاوت و گاهی شبیه دیگر دستگاه ها هستند مثلا بیات ترک بیشتر از اینکه شبیه شور باشد مانند ماهور است و افشاری شبیه نوا و تا حدی سه گاه می باشد . نکته دیگر اینکه اصول مرکب نوازی دقیقا مبتنی بر آگاهی از همین مطالب دارد و کسانی که بر این موارد تسلط داشته باشند براحتی می توانند از هر دستگاهی به دستگاه دیگر تغییر مقام بدهند و از نظر علمی هیچ محدودیتی برای مرکب نوازی وجود ندارد هر چند که تا کنون این کار برای همه دستگاهها مرسوم ( یا به عبارت بهتر اختراع نشده است ) نشده است ولی برای مثال اخیرا مرکب نوازی از همایون به بیات ترک که اینجانب تاکنون نشنیده بودم توسط مرحوم ایرج بسطامی اجرا شده است که بزودی مقاله ای در مورد مرکب نوازی های معمول و آنهایی که نوآوری دارند با ذکر مثال خواهم نوشت . منبع
- 11 پاسخ
-
- 4
-
- فرق دستگاه و آواز در چیست
- موسيقي ايراني
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
چه دو ماه تلخی بود از اوایل تیرماه تا اوایل شهریور برای هنردوستان. مرداد که به آخرین روزها نزدیک میشد، غصه تعطیلی هنری به آخر میرسید. فصل هنری جدید شروع میشد. برنامههای ماه بعد تالار رودکی در اطلاعات و کیهان چاپ میشد، مثل همه ماههای دیگر. برنامههایی که دوست داشتی انتخاب میکردی و روز بعد اول صبح میرفتی تالار، همه بلیتهای ماه بعد را میگرفتی. دیگر خیالت راحت بود تا یک ماه بعد. (فرهاد مشکوة) تالار رودکی میعادگاه هنردوستان و جوانان "تمیز" بود. بیشتر جوانان آن روزگار شب را در دانسینگها و کابارهها به صبح میرساندند، هنر دوستان تمیز اما شب را در تالار میگذراندند. خرجی هم نداشت راستش. بلیتها از بیست تومن بود تا پنج تومن، دانشجویی نیم بها. فقط باید دم در کارت دانشجویی نشان میدادی همراه با بلیت. یعنی همان وقت که سینما سه تومن بود، با دو تومن و پنج قران میشد یک باله یا اپرا دید! باری، کجا بودیم... بله، برنامههای تالار را میشد چهار دسته کرد: کنسرتهای ارکستر سنفونیک تهران، باله و اپرا، برنامههای موسیقی ایرانی و گاهی تئاتر و نمایش. ارکستر سنفونیک تهران هر دو هفته یک برنامه داشت، بی استثنا. میشد نوزده یا بیست برنامه در هر فصل هنری که از اوایل شهریور شروع میشد تا اوایل تیر ماه بعد. هر برنامه دو شب اجرا میشد: چهارشنبه شب ساعت هشت و پنج شنبه عصر ساعت پنج ونیم که ماتینه بود، یعنی بچهها — ولی بالای دوازده ساله — هم میتوانستند بروند. چهارشنبه شب ارکستر لباس رسمی — تاکس و پاپیون —داشت (1) و حضار باید کراوات میداشتند حداقل. پنج شنبه ارکستر با کراوات و کت عادی بود و لباس حضار آزاد بود. نیمی از برنامههای هر فصل را فرهاد مشکوة رهبری میکرد که رهبر ثابت و مدیر هنری ارکستر بود و نیم دیگر را رهبرهای مهمان که برجستهترین رهبرهای وقت جهان بودند. کمپانیهای باله ملی ایران و اپرای تهران هر فصل دست کم ده دوازده برنامه روی صحنه میبردند. هر ماه لااقل سه چهار شب برنامه باله یا اپرا قابل انتظار بود. عقب بودند این دو کمپانی از ارکستر سنفونیک تهران از نظر پرستیژ جهانی، ولی تلاشی تحسین برانگیز داشتند که با دعوت از سولیستهای طراز اول خود را به سطحی قابل قبول چون ارکستر سنفونیک تهران و ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران برسانند. این ارکستر مجلسی به سطح اول دنیا رسیده بود، ولی منزلش تئاتر شهر بود. بعد به آن خواهیم رسید. برنامههای موسیقی ایرانی اما نظمی خاص نداشت. ماهی دو ماهی یکی دو شب گروه فرهنگ و هنر برنامه داشت، که بیشتر گروه پایور گفته میشد، بیشتر هم با سیاوش (استاد شجریان) و عبدالوهاب شهیدی. دو سه بار هم در هر فصل برنامههایی مستقل میشد دید، مثل تکنوازی زنده یادشان، خالدی و عبادی و بهاری و حبیبالله خان بدیعی و دیگران. به ندرت، برنامههای نمایشی هم به تالار راه مییافت، گاهی برنامههایی مثل مارسل مارسو که میم (2) سرشناس تمام قرن بیستم جهان بود، به یکی از آن خاطرههای یک بار در عمر تبدیل میشد. چهار دسته گفتم برنامهها را، بهتر بود پنج میگفتم. گاهی گروهها و ارکسترهای طراز اول جهان به تهران میآمدند و طبعا در تالار رودکی برنامه داشتند. جای دیگری نداشتند بروند. کارایان با فیلارمونیک برلن از این دست بود. دو شب برنامه گذاشت. شب اول سنفونیهای پنج و شش را اجرا کرد و شب دوم سنفونیهای هفت و هشت. بله، معلوم است، از بتهوون. گران بود اما این دو شب: شبی پانصد تومن برای بهترین جا که برای برنامههای عادی بیست تومن بود و میرسید به دویست تومن برای بالکن سوم که پنج تومن بود به طور معمول. تالار کوچک هم برنامههای خاص خود را داشت، کمی گرمتر و صمیمیتر از تالار بزرگ. رسیتالها بیشتر در این تالار بود. از پیانونوازی نوین افروز و پری برکشلی و لوست مارتیروسیان، تا ویولن ژرژ ماردیروسیان، کلارینت محمد اهتمام، ابوای مجید انتظامی و البته تک برنامههایی مثل شب باخ در بهار پنجاه و سه که تا آخر عمر فراموش شدنی نیست. یک سوپرانو که یادم نیست که بود، با همراهی پیانوی لوست و یک ویولن، موتتها و کانتاتهایی از باخ خواند. شبی جادویی بود که جوانی شانزده ساله را اسیر ویولن و عاشق آواز کرد.
- 1 پاسخ
-
- 1
-
- موسيقي
- موسيقي ايراني
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :