رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'خویشتن دوستی پس زمینه اصیل ترین مهر'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. روزی شاگردی نزد استاد خود می رود و از او درباره عشق راستین می پرسد. استاد برای جوابگویی به شاگردش با او بالای تپه ای که در دامنه اش گلستانی بود، قرار می گذارد.در بالای تپه استاد از شاگرد می پرسد، آیا هنوز هم می خواهی معنای عشق راستین را بدانی و شاگرد بر خواسته اش اصرار می کند.استاد از شاگردش می خواهد تا وارد گلستان شود و زیباترین و خوشبوترین گلی را که می بیند انتخاب کند، آن هم فقط یک گل؛ البته با این شرط که اگر از کنار گلی عبور کرد، دوباره بازنگردد و آن را انتخاب نکند. شاگرد وارد گلستان می شود و برای نصف روز در گلستان مشغول انتخاب و جست وجو می شود و در نهایت نزد استاد خود بازمی گردد.استاد از او در مورد گلی که انتخاب کرده می پرسد و شاگرد، دست های خالی خود را نشان می دهد. زمانی که استاد علت را می پرسد، شاگرد می گوید: «زمانی که وارد گلستان شدم، زیبایی گلستان مدهوشم کرد. بعد از آن به هر گل که می رسیدم، در لحظه ای که می خواستم آن را بچینم، با خود فکر می کردم، ممکن است در قدمی دیگر، به گلی زیباتر و خوشبوتر برخورد کنم. با این فکر از کنار گل موردنظرم می گذشتم. در این فکرها بودم که ناگهان خود را خارج از گلستان دیدم. بر اساس شرط دیگر نمی توانستم آخرین گلی که انتخاب کرده بودم را بچینم. به همین دلیل اکنون دست خالی بازگشته ام. استاد لبخندی به شاگردش می زند و می گوید: تو تمام گل هایی را که دیدی، دوست داشتی اما فکر می کردی می توانی بهتر از آن را نیز پیدا کنی؛ در صورتی که اگر گلی را با آنچه که بود انتخاب می کردی، گل های دیگر در نظرت جلوه پیدا نمی کرد. این معنای عشق است. دوست داشتن کسی با تمام حسن ها و عیب ها. هر گل را بر اساس آنچه که هست قبول می کردی نه بر اساس آنچه که در ذهنت به عنوان یک ایده آل می آید.
×
×
  • اضافه کردن...