رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ادبیات عامیانه‌'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی
  • مکانیک در صنعت مکانیک در صنعت Topics
  • شهرسازان انجمن نواندیشان شهرسازان انجمن نواندیشان Topics
  • هنرمندان انجمن هنرمندان انجمن Topics
  • گالری عکس مشترک گالری عکس مشترک Topics
  • گروه بزرگ مهندسي عمرآن گروه بزرگ مهندسي عمرآن Topics
  • گروه معماری گروه معماری Topics
  • عاشقان مولای متقیان علی (ع) عاشقان مولای متقیان علی (ع) Topics
  • طراحان فضای سبز طراحان فضای سبز Topics
  • بروبچ با صفای مشهدی بروبچ با صفای مشهدی Topics
  • سفيران زندگي سفيران زندگي Topics
  • گروه طرفدارن ا.ث.میلان وبارسلونا گروه طرفدارن ا.ث.میلان وبارسلونا Topics
  • طرفداران شياطين سرخ طرفداران شياطين سرخ Topics
  • مهندسی صنایع( برترین رشته ی مهندسی) مهندسی صنایع( برترین رشته ی مهندسی) Topics
  • گروه طراحی unigraphics گروه طراحی unigraphics Topics
  • دوستداران معلم شهید دکتر شریعتی دوستداران معلم شهید دکتر شریعتی Topics
  • قرمزته قرمزته Topics
  • مبارزه با اسپم مبارزه با اسپم Topics
  • حسین پناهی حسین پناهی Topics
  • سهراب سپهری سهراب سپهری Topics
  • 3D MAX 3D MAX Topics
  • سیب سرخ حیات سیب سرخ حیات Topics
  • marine trainers marine trainers Topics
  • دوستداران بنان دوستداران بنان Topics
  • ارادتمندان جليل شهناز و حسين عليزاده ارادتمندان جليل شهناز و حسين عليزاده Topics
  • مکانیک ایرانی مکانیک ایرانی Topics
  • خودرو خودرو Topics
  • MAHAK MAHAK Topics
  • اصفهان نصف جهان اصفهان نصف جهان Topics
  • ارومیه ارومیه Topics
  • گیلان شهر گیلان شهر Topics
  • گروه بچه های قمی با دلهای بیکران گروه بچه های قمی با دلهای بیکران Topics
  • اهل دلان اهل دلان Topics
  • persian gulf persian gulf Topics
  • گروه بچه های کرد زبان انجمن نواندیشان گروه بچه های کرد زبان انجمن نواندیشان Topics
  • شیرازی های نواندیش شیرازی های نواندیش Topics
  • Green Health Green Health Topics
  • تغییر رشته تغییر رشته Topics
  • *مشهد* *مشهد* Topics
  • دوستداران داريوش اقبالي دوستداران داريوش اقبالي Topics
  • بچه هاي با حال بچه هاي با حال Topics
  • گروه طرفداران پرسپولیس گروه طرفداران پرسپولیس Topics
  • دوستداران هامون سینمای ایران دوستداران هامون سینمای ایران Topics
  • طرفداران "آقایان خاص" طرفداران "آقایان خاص" Topics
  • طرفداران"مخربین خاص" طرفداران"مخربین خاص" Topics
  • آبی های با کلاس آبی های با کلاس Topics
  • الشتریا الشتریا Topics
  • نانوالکترونیک نانوالکترونیک Topics
  • برنامه نویسان ایرانی برنامه نویسان ایرانی Topics
  • SETAREH SETAREH Topics
  • نامت بلند ایـــران نامت بلند ایـــران Topics
  • جغرافیا جغرافیا Topics
  • دوباره می سازمت ...! دوباره می سازمت ...! Topics
  • مغزهای متفکر مغزهای متفکر Topics
  • دانشجو بیا دانشجو بیا Topics
  • مهندسین مواد و متالورژی مهندسین مواد و متالورژی Topics
  • معماران جوان معماران جوان Topics
  • دالتون ها دالتون ها Topics
  • دکتران جوان دکتران جوان Topics
  • ASSASSIN'S CREED HQ ASSASSIN'S CREED HQ Topics
  • همیار تاسیسات حرارتی برودتی همیار تاسیسات حرارتی برودتی Topics
  • مهندسهای کامپیوتر نو اندیش مهندسهای کامپیوتر نو اندیش Topics
  • شیرازیا شیرازیا Topics
  • روانشناسی روانشناسی Topics
  • مهندسی مکانیک خودرو مهندسی مکانیک خودرو Topics
  • حقوق حقوق Topics
  • diva diva Topics
  • diva(مهندسین برق) diva(مهندسین برق) Topics
  • تاسیسات مکانیکی تاسیسات مکانیکی Topics
  • سیمرغ دل سیمرغ دل Topics
  • قالبسازان قالبسازان Topics
  • GIS GIS Topics
  • گروه مهندسین شیمی گروه مهندسین شیمی Topics
  • فقط خودم فقط خودم Topics
  • همکار همکار Topics
  • بچهای باهوش بچهای باهوش Topics
  • گروه ادبی انجمن گروه ادبی انجمن Topics
  • گروه مهندسین کشاورزی گروه مهندسین کشاورزی Topics
  • آبروی ایران آبروی ایران Topics
  • مکانیک مکانیک Topics
  • پریهای انجمن پریهای انجمن Topics
  • پرسپولیسی ها پرسپولیسی ها Topics
  • هواداران رئال مادرید هواداران رئال مادرید Topics
  • مازندرانی ها مازندرانی ها Topics
  • اتاق جنگ نواندیشان اتاق جنگ نواندیشان Topics
  • معماری معماری Topics
  • ژنتیکی هااااا ژنتیکی هااااا Topics
  • دوستداران بندر لیورپول ( آنفیلد ) دوستداران بندر لیورپول ( آنفیلد ) Topics
  • group-power group-power Topics
  • خدمات کامپپوتری های نو اندیشان خدمات کامپپوتری های نو اندیشان Topics
  • دفاع دفاع Topics
  • عمران نیاز دنیا عمران نیاز دنیا Topics
  • هواداران استقلال هواداران استقلال Topics
  • مهندسین عمران - آب مهندسین عمران - آب Topics
  • حرف دل حرف دل Topics
  • نو انديش نو انديش Topics
  • بچه های فیزیک ایران بچه های فیزیک ایران Topics
  • تبریزیها وقزوینی ها تبریزیها وقزوینی ها Topics
  • تبریزیها تبریزیها Topics
  • اکو سیستم و طبیعت اکو سیستم و طبیعت Topics
  • >>سبزوار<< >>سبزوار<< Topics
  • دکوراسیون با وسایل قدیمی دکوراسیون با وسایل قدیمی Topics
  • یکم خنده یکم خنده Topics
  • راستی راستی Topics
  • مهندسین کامپیوتر مهندسین کامپیوتر Topics
  • کسب و کار های نو پا کسب و کار های نو پا Topics
  • جمله های قشنگ جمله های قشنگ Topics
  • مدیریت IT مدیریت IT Topics
  • گروه مهندسان صنایع گروه مهندسان صنایع Topics
  • سخنان پندآموز سخنان پندآموز Topics
  • مغان سبز مغان سبز Topics
  • گروه آموزش مهارت های فنی و ذهنی گروه آموزش مهارت های فنی و ذهنی Topics
  • گیاهان دارویی گیاهان دارویی صنایع غذایی شیمی پزشکی داروسازی
  • دانستنی های بیمه ای موضوع ها
  • Oxymoronic فلسفه و هنر

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. چکیده: مطالعه و تحلیل علمی جلوه های گوناگون ادبیات عامه موجب درک شایسته تر ماهیت، عناصر سازندة درونی و عوامل تأثیرگذار در پردازش فرهنگ شفاهی می گردد. قصه گویی یکی از کهن ترین اشکال ادبیات شفاهی است. در روزگاران کهن، قصه گوها تاریخ، سنت، مذهب، آداب، قهرمانی ها و غرور قومی را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کردند. اصولا قصه زمانی شکل می گیرد و عینیت می یابد که از زبان راوی نقل شود. قصه گو یا راوی خواه ناخواه خویشتنِ خویش را در قصه می بیند و برای جلب نظر شنونده یا خواننده، از ذوق و هنر خویش برای تبیین هرچه بیشتر قصه کمک می گیرد. این عوامل موجب ایجاد تغییراتی در ساختار و محتوای قصه می شود. پژوهش حاضر به نقش قصه گو در شکل گیری قصه می پردازد و درپی یافتن دلایلی است که سبب می شود قصه گو در روند قصه تغییراتی پدید آورد. نکته ای که توجه نگارنده را هنگام ضبط و گردآوری قصه های آمره طی دو دهه به خود جلب کرده، وجود روایات متعدد یا متفاوت از قصه ای واحد به سبب تعدد قصه گویان و تصرف آنان در قصه است. مشخصات مقاله:مقاله در 22 صفحه.منبع:فرهنگ و ادبیات عامه سال دوم بهار و تابستان 1393 شماره 3.ensani.ir نقش قصه گو در پردازش قصه های عامیانۀ آمره.pdf
  2. يادداشتي بر جنبه‌ای از قصه‌های عامیانه از علیرضا ذکاوتى قراگزلو کتاب هاى صوفیانه سرشار است از قصه‌هاى عامیانه در کرامات پیران تصوف و همچنین تولد و مرگ و زندگى روزمره آنان. اما عنوان مقاله ما تنها ناظر به این جهت نیست, بلکه بیشتر نگاه به قصه هاى عامیانه اى است که قهرمان آن, پیرى از پیران تصوف باشد نه فقط قصه‌پردازى عوامانه پیرامون احوال پیران تصوف. براى روشن شدن آنچه گفتیم به دو حکایت از زندگى باباطاهر اشاره مى‌کنیم: یکى مربوط به نحوه باسواد شدن اوست که شب زمستان در آب یخ فرو رفت و بیرون آمد در حالى که صبح فردا او را باسواد یافتند (امسیت کردیّاً و اصبحت عربیاً); این یک برداشت یا آرزوى برآورده نشدنى عامیانه است که مى خواهند همه چیز به همین سادگى تحقق یابد یا نخوانده ملاّها مى خواهند به ملاّها طعنه بزنند, دوم حکایت فاطمه لره (یا: لاره) با باباطاهر است که همچون قصه لیلى و مجنون یک عشق ناکام را تصویر مى نماید. فاطمه در مقبره بابا مدفون است و بعضى گفته اند که خواهر او بوده و به هر حال ربطى هم با اهل حق دارد (ر.ک: پرویز اذکائى, باباطاهرنامه, ص123; نامه سرانجام, تحقیق و تفسیر صدیق صفى زاده, فهرست اعلام). منظور ما در این مقاله بیشتر داستان هایى از سنخ دوم است که در فارسى تاکنون به طور مستقل مورد بحث قرار نگرفته است. جالب است که قصه عامیانه سبز پرى و زرد پرى را نوشته احمد جامى مى دانند (الذریعه, ج12, ص127). دکتر على فاضل در شرح حال و آثار شیخ احمد جام (ص479 به بعد) نسخه هاى خطى و چاپى این داستان را معرفى مى نماید که در چاپ لاهور به سال 1896م مؤلفِ قصه را (شیخ الاسلام احمد بن ابى الحسن (ابى نصر) جامى نامقى) نامیده است که همان صوفى معروف (احمد جام ژنده پیل) مى باشد. البته دکتر على فاضل انتساب کتاب را به ژنده پیل انکار کرده, ولى جاى این سؤال باقى است که چرا این قصه عامیانه را به این صوفى قرن ششم نسبت داده اند؟ یک نویسنده معاصر مصرى به نام محمد فهمى عبداللطیف در مجموعه مقالاتى تحت عنوان الوان من النص الشعبى (الهیئة العامة المصریة للکتاب, 1964) نمونه قصص اولیا و اقطاب را در آنچه (هنر مردمى) مى نامد مطرح کرده که از آن جمله است قصه سید احمد بدوى با فاطمه بنت ترى و امیره خضرة الشریفه و ماجراهایى که با سید احمد در بلاد نصارا داشت. در ادب فارسى معاصر قصه عاشقانه باباکوهى پیرامون مقبره باباکوهى مى تواند در شمار آنچه گفتیم بیاید, البته قصه باباکوهى یک اصل کهن نیز دارد که در ریاض العارفین رضا قلیخان هدایت (ص129) آمده است: )گویند به دختر پادشاه زمان خود عاشق شد و چون به هیچ وجه وصال, متصور و ممکن نبود از روى مصلحت در کوه خارج شهر به عبادت و صلاح مشغول شد. به تواتر صیت زهد او گوشزد سلطان شد. سلطان به صومعه او رفته اعتقادى به هم رسانید و او را به مصاهرت [=دامادى] خود تکلیف نمود. چون چاشنى عبادت و ایمان در مذاق آن جناب شیرین آمده و تقلیدش به تحقیق بدل شده بود از قبول ابا نمود. …گویند جاذبه محبت آن عاشق صادق, محبوبه صورى را به جانب خود کشید که هر دو در آن کوه به عبادت مشغول شدند تا در سنه 404 رحلت نمودند, لهذا به باباى کوهى مشهور است (. برتلس محقق روسى اشاره کرده است که ترکیب درویش ـ دختر پادشاه مدت هاست افکار زندگى نامه نویسان را مسخر و آنها را وادار کرده است افسانه هاى تخیلى از این دست بنویسند, در این مورد به افسانه رایج در آسیاى میانه درباره ادهم دیوانه ـ پدر صوفى پر آوازه ابراهیم بن ادهم ـ اشاره مى کنم که تا امروز نیز در ترکستان شهرتى بسیار دارد (تصوف و ادبیات تصوف, ص609). همو در حاشیه مى افزاید که به سال 1912م رمانى ازبکى با عنوان قصه ابراهیم ادهم در تاشکنت چاپ شده است. برتلس قصه اى منظوم از فخرالدین عراقى را هم که احتمالاً به روزبهان بَقلى [بَقل یعنى تره بار و سبزى خوردنى] مربوط است منشأ یا صورت دیگرى از قصه باباکوهى انگاشته است, اینک خلاصه قصه: بود صاحبدلى به دانش و هوش در نواحیّ فارس تره فروش پیش قصرى رسید و درنگرید صورت دختر اتابک دید قرب سالى ز عشق مى نالید که رخ خوب دوست باز ندید بجز اوصاف او نخواند و نگفت دایم از حسرتى نخورد و نخفت تا آن که خادمى پیام آورد: سر خود گیر و گوش کن سخنى چون تویى را کجا رسد چو منى؟ گر که سوداى عاشقى دارى شاید ار قصر شاه بگذارى به فلان کوه رو مقامى ساز کُنج گیر و مگوى با کس راز روزگارى بدین صفت مى باش خود شود طاعت نهانى فاش … عاشق بیقرار از سرِ درد به ریا مدتى چو طاعت کرد از ریا در ربود اخلاصش بُرد سوى عبادت خاصش بدین گونه شوخى جدّى مى شود و مجاز به حقیقت مى پیوندد. حالا جذبه حقیقت و محبت راستین, شبى دختر را به سوى آن عابد مى کشاند. شیخ در را بر روى او نمى گشاید و مى گوید: (گر تو آنى من آن نیم بارى). شاهزاده خانم بى تاب و شیفته است. خبر به اتابک مى رسد و بالاخره دختر جفتِ حلال شیخ مى شود و شاعر چنین نتیجه گیرى مى کند: عفت عشق و صدق یار نگر حسن تدبیر و ختم کار نگر (برتلس, تصوف و ادبیات تصوف, ص612) و این عشق و عفت یادآور مثنوى غرایب سروده رونق علیشاه کرمانى است در سرگذشت مشتاقعلى شاه ـ صوفى و هنرمند مشهور (مقتول به سال 1209) که بسیار واقع نگارانه به قلم آمده و عباراتى ساده و پر احساس دارد و درخور مقاله مستقلى است. اما عشق صوفى همیشه همچون عشق باباکوهى به وصال نمى رسد, بلکه گاه خونین است. در همین کتاب برتلس مى خوانیم مجدالدین بغدادى در اصل اسمش عبدالرحمن است و پس از دیدن خوابى هفت سال سرگردان مى گردد و آخر در خوارزم دست ارادت به نجم الدین کبرى مى دهد و نجم الدین وى را به لقب مجدالدین مى خواند (ص444). این مجدالدین در برخوردى با داماد امیر خوارزم کشته مى شود. از آن طرف, عبدالله پسر خلیفه بغداد که بر سر ولایات شطرنج مى بازد به خوارزم مى آید و با محمود پسر آتسز بر سر کشورش مى خواهد شطرنج بازى کند و محمود از شیخ نجم الدین خواهش مى نماید که با عبدالله شطرنج بزند. عبدالله ـ پسر خلیفه ـ پس از دو بار باختن, مرید شیخ نجم الدین مى شود و نجم الدین به او دستور مى دهد که از چاه خانقاه براى مریدان آب بکشد (ص445) … در ادامه داستان, نجم الدین به همین عبدالله پسر خلیفه لقبِ مجدالدین مى دهد و یک بار میان نجم الدین و مجدالدین کشمکش لفظى رخ مى نماید که در نتیجه بایستى مجدالدین به آب کشته شود و نجم الدین بر دست مغولان شهید گردد و چنین مى شود (ص446) اما تفصیل کشته شدن مجدالدین چنین است که به امیر خبر مى دهند دخترش با مجدالدین ارتباط دارد. در واقع دختر امیر مرید مجدالدین گردیده و محرمیت یافته است. امیر هم دختر خود را مى کشد و هم مجدالدین را سر بریده در رودخانه مى اندازد (ص446). در مجالس العشاق مى خوانیم شیخ مجدالدین جوانى زیباست که دل مادر زیباى سلطان خوارزمشاه را ربوده و حاسدان در حق او زبان درازى ها مى کرده اند. مجدالدین خود منظور نظر نجم الدین کبرى است و نجم الدین با وى شطرنج مى بازد تا دلش را به دست آورد (مجالس العشاق, ص83 ـ 85). صورت هاى دیگرى از اصل واقعه تاریخى را در مقاله دکتر نصرالله پور جوادى (مجله معارف, ص47ـ50 و 68 فروردین ـ تیر65) ببینید. دنباله روایت ترکى داستان مجدالدین و نجم الدین که برتلس ترجمه و تلخیص کرده است درباره کشته شدن نجم الدین کبرى به دست مغولان است و صرف نظر از چند کرامت مشهور که در دیگر کتب هم به نجم الدین نسبت داده شده, بقیه همچون رمانى تاریخى و جذّاب است. عالمى بر نجم الدین حسادت مى ورزد, به سراغ چنگیز مى رود و چنگیز را به تسخیر خوارزم و بغداد تحریک مى نماید. در این میان, نجم الدین مرید دیگرى پیدا کرده که یک بچه یهودى نومسلمان است به نام جمیل الدین یا جمیل جان. نزد امیر سعایت مى کنند که نجم الدین (اُغلان باز) است. به فرمان امیر, خانه نجم الدین را جستجو مى کنند. جمیل را یافته مى کشند و جسدش را به آب مى اندازند و خانقاه را به آتش مى کشند. نجم الدین این هنگام در باغى است که پیش بینى شده خونش در آن جا ریخته خواهد شد. نجم الدین براى وضو کنار آب مى رود. دست جمیل کوزه آب را از میان رود به نجم الدین تقدیم مى نماید. جسد را بیرون آورده به خاک مى سپارند و امیر که براى عذرخواهى نزد شیخ به باغ رفته از او مى شنود که (سر تو خونبهاى مرگ جمیل خواهد شد), سپس نام شهرهایى را مى آورد که قربانى مصیبت خواهند گردید (ص449) در دنباله داستان, هولاکو و چنگیز با هم درآمیخته اند, همچنان که بعضى وقایع منسوب به مجدالدین در تذکره ها به نام جمیل الدین آمده است. مى دانیم که در تواریخ مى نویسند وقتى مجدالدین کشته شد موى سر یک مغول در چنگش بود و نمى توانستند بیرون بیاورند تا موى را بریدند; آن مغول در این داستان پسر هلاکو مى باشد (ص451), حال آن که در این واقع تاریخى هنوز خود هولاکو هم متولد نشده بوده است. بقیه این قصه جنبه وقایع تاریخى البته آمیخته با خوارق عادات دارد الا این که چون مربوط به صوفیه نیست از آن مى گذریم (ص452). پیشتر نامى از مجالس العشاق در میان آوردیم. این کتاب عجیب نوشته کمال الدین حسین طبسى و منسوب به سلطان حسین بایقرا پر است از داستان هاى عاشق پیشگى مشاهیر به ویژه عارفان که در اکثر داستان ها معشوق, پسرى زیباروى است. این داستان ها بعضاً به صورت تراژیک پایان مى یابد تا قهرمان داستان خالصاً به سوى عشق الهى سوق داده شود: حسین بن منصور (حلاج) عاشق پسر معتضد خلیفه است و به این علت او را پیش چشمان آن پسر به دار مى زنند (مجالس العشاق, ص51); ابوالحسن خرقانى عاشق جوانى خوش شکل است که آب وضوى او را مهیا مى داشت, مریدان حسود سر آن جوان را مى برند و بر سینه اش مى گذارند (همان, ص53). در مجالس العشاق شیخ صنعان شخصیت تاریخى فرض شده و پیر ارشادِ شیخ عطار است (ص89). در این صورت داستانِ شیخ صنعان یک مصداق کامل از آنچه مى خواهیم مطرح کنیم خواهد بود. البته تأویلات مربوط به قصه جدا از قصه است و براى هر قصه ممکن است تأویلى مناسب یا نامناسب یافت و بافت. نیز در مجالس العشاق حافظ مع الواسطه عاشق جوانى آهنگر است و براى او سروده: دلم رمیده لولى وشى است شورانگیز دروغ وعده و قتّال وضع و رنگ آمیز اما مى دانید که حافظ در اذهان عامه یک داستان کامل دارد. او شاگرد خمیرگیرى است که عاشقِ شاخ نبات مى شود و براى رسیدن به وصال او سر چاه مرتاض على به ریاضت و شب زنده دارى مى پردازد و همان جاست که مکاشفه براى او حاصل مى شود: (دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند…) و در همین غزل است که سروده: این همه شهد و شکر کز سخنم مى ریزد اجر صبرى است کز آن شاخ نباتم دادند (اجر صبر) از تِم هاى داستان عامیانه است و این جاست که باز آرزوهاى برآورده نشده عوام در قالب یک شخصیت محبوب تجسّم مى یابد. با چند نمونه دیگر از ظهور و تجلّى درویش در داستان عامیانه گفتار را به پایان مى بریم. آذر کیوان صوفى اشراقى است که در داستان بوستانِ خیال (طلسم زحل) را تعبیه نموده و هم با وصیت او قابل گشودن است (محمد جعفر محجوب, ادبیات عامیانه ایران, ص672 و673) دیگر نسیم عیار در داستان اسکندرنامه است که یک جا به صورت درویش سخنور ظاهر مى شود و مهتر مزدک عیار را مغلوب مى نماید (کلیات هفت جلدى اسکندرنامه, ص269, 1327) در همین داستان اسکندرنامه جاهایى هست که وقتى قهرمان داستان در عشق شکست مى خورد قلندر مى گردد و سر به صحرا مى گذارد و در شهرها به پرسه و پُرسه مشغول مى شود. در داستان هاى عامیانه, درویش یک چهره منفى نیز دارد که مثلاً با دعوى کیمیاگرى و با فنون و قدرت جادوگرى قهرمان داستان را گرفتار طلسم خویش مى سازد (ر.ک: میرزا برخوردار ترکمان فراهى, شمسه و قهقهه, امیرکبیر, 1336ش) در داستان هاى میرزا برخوردار یک مورد هم هست که کسى با دعوى درویشى و مریددارى و پوست نشینى عیار و راهزنى نابکار است (همان, ص326). اما به طور کلى درویش غالباً کارگشا و راهنما و چاره ساز و دلنواز مى باشد و گه گاه پس از رفع دشوارى قهرمانِ داستان ناپدید مى شود و این است انعکاس نظریه (رجال الغیب) و ابدال و اوتاد تصوف در داستان عامیانه. و نیز در داستان هاى عامیانه که به روزگار صفوى و بعد از آن پدید آمده شاه عباس در لباس درویشى به شبگردى مى پردازد که مى دانیم خود شاه عباس لقب مرشد کامل دارد. در داستان حسین کرد به یک چهره منفى به نام درویش دال سنگى برمى خوریم که در مقابلِ عنصر خوب داستان قرار مى گیرد. اما این که چرا چنین شده است یعنى چگونه درویش ـ چه تخیلى و چه تاریخى ـ قهرمان داستان واقع شد؟ سببش این است که درآمیختگى تصوف با فرهنگ این ملت بسیار عمیق است تا آن جا که پس از تحولات زبان در یکصد و پنجاه ساله اخیر و تأثیرات ترجمه و زندگى تازه و در شبکه ارتباطات جهانى قرار گرفتن باز هم در محاورات روزمره ما بسیارى ارزش ها و واژه ها و اصطلاحات صوفیانه بى آن که توجه کنیم سارى و جارى و شایع و رایج است; پس عجیب نیست که سایه درویش بر افسانه هاى عامیانه نیز سنگینى مى کند و درویش این جا و آن جا حضورى چشمگیر دارد. برگرفته از آیینه پژوهش 1384 شماره 92 منبع
  3. [TABLE=width: 95%] [TR] [TD=class: HTitle, width: 100%, colspan: 2]رمانس هاي عاميانۀ فارسي پيش از دورۀ صفوي[/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2] رمانس عامیانه ، واجد برخي عناصر روایي است و انتظام زیبایی شناسانۀ این عناصر شکل رمانس را برمی سازد.شکل رمانس، از برخي جهات بنیادي، از شکل سایر ادبیات منثور فارسي بازشناختني است. در زیر، به جهاتِ خصیصه نما اشاره می کنیم. کاربرد اصطلاح عناصر روایي مبتني بر سا ختارهاي روایي است که رنه ولک و آستن وارن آنها را پیشنهاد کرده اند.بااین حال، کاربرد عبارت ساختارهاي روایي براي رمانس هاي عامیانۀ فارسي، مناسبت چنداني ندارد. مشخصات مقاله:مقاله در 6 صفحه به قلم ویلیام هاناوی.منبع:ادبيات ،شماره پياپي 193، ،سال هفدهم،، شماره در سال 1، آبان، 1392، صفحه 6-11 دانلود مقاله [/TD] [/TR] [/TABLE]
  4. پرداختن به فرهنگ و ادبیات عامیانه کار ارزشمندی ست که ضرورت آن، بر اهل فن پوشیده نیست. کتاب «ادبیات عامیانه ی استان بوشهر» تالیف دکتر عبدا... رضایی ـ پژوهشگر دشتستانی ـ از جمله آثاری ست که در این راستا منتشر شده اند (انتشارات شروع، 1381). بخشی از کتاب مذکور به «ترانه ها»ی رایج در استان بوشهر اختصاص دارد (116 ترانه) که در این مجال از چند دیدگاه به بررسی آن ها خواهم پرداخت. (برای درک و داوری بهتر خوانندگان عزیز پس از هر ترانه، توضیح مولف و سپس توضیحات نگارنده آورده شده است): 1.وزن: یکی از مواردی که مولف کتاب در قسمت توضیحات درباره ی آن به بحث پرداخته، وزن است که این کار به صورت کامل در همه ی ترانه های انجام نشده است. مثلا در دوبیتی های زیر: ـ اسد کی جان برد از تیر کاری همون رهگذری کار مرا ساخت ص64 ـ پسین گاهی محمد داخل آوی زمین سَوَخی موج گِل آوی ص 72 که در رکن آغازین مصراع های دوم به جای مفاعلین، مفاعیل آمده است. در توضیح وزنی برخی از نمونه ها نیز ایراداتی به چشم می خورد: ـ سر کوچه پسندت کردم ای ول کوتاه بودی، بلندت کردم ای ول ص 65 توضیح مولف: در مصراع سوم به جای مفاعلین دوم، مستفعلن آورده است. ص 84 که در توضیح فوق به هجای بلند بعد از مستفعلن اشاره ای نشده است (مستفعلن فع: مستفعلاتن) معلوم نیست چرا صامت پایانی «کوتاه» در شعر فوق محسوب می شود اما در دو بیتی زیر (و موارد دیگر) به شمار نمی رود (اشاره ای به آن ها نشده است): ـ به قد کوتاه به رخ چون ماهی ای دوست اگر کوته قدی دلخواهی ای دوست ص 65 حذف صامت هـ (در حالت سکون) پس از مصوّب بلند «آ» در شعر رسمی فارسی (شعر گذشتگان) نیز به ضرورت های شعری ـ وزن و قافیه ـ دیده می شود، چه رسد به شعر عامیانه. ـ شکر بسیار و بادام اندکی بی کبوتر گل گل و شاهین یکی بی نگارا غم مخور دنیا همینه که آفتاب هر روز برج یکی بی ص 71 توضیح مولف: در مصراع چهارم «ب» آفتاب زائد بر وزن است. ضمنا قافیه ی این دو بیتی به کلی معیوب است. ص 87 که در آفتاب علاوه بر «ب» حرف «ف» نیز زائد بر وزن است. قید «بکلّی» در گزاره ی دوم «غیرعلمی» و «عامیانه» است. قافیه یا معیوب است یا معیوب نیست. کاربرد قید «بکلّی» برای «قافیه ی معیوب» چه مفهومی دارد؟ ضمن این که در قافیه های فوق (یکی/ اندکی) به دلیل متحرک بودن حرف «رَوی» (قافیه ی موصوله) اختلاف در مصوّت هجای قافیه جایز است و فقط تکرار قافیه وجود دارد. قافیه های مذکور در دو بیتی باباطاهر نیز به همین شکل به کار رفته اند: ـ اگر دردم یکی بودی چه بودی؟ اگر غم اندکی بود چه بودی؟ به بالینم حبیبی یا طبیبی؟ از این هر دو یکی بودی چه بودی؟ (دیوان، ص 68) به زعم نگارنده بخش اعظمی از ایرادهای مطرح شده در حوزه ی وزن، حاصل تحریف هایی است که در اصل شعرها صورت گرفته که حاصل عدم دسترسی مولف به مرجع مناسب بوده است: ـ بیو بنشین بالای دست خواهر که عمر آدمی اُمرو صوا نیست ص 65 توضیح مولف: ... به جای مفاعیلن دوم، مستفعلن آورده است. ص 84 اشکال وزنی موجود در واژه ی «بالای» با توجه به نشانه هایی که واژگان دیگر (واژگان بومی: بیو، امرو و صوا) به ما می دهند حاصل تغییر واژه ی فوق از گویش بومی به زبان معیار است (تغییر از بالی baalay به بالا): بیو بنشین با لَی ... همچنان که در برخی موارد به جای بلندایِ، بلندَی (bolanday) ثبت شده است: بلندی گردنت چون گردن مار ص 64 ـ ندانستم کبوتر بی وفا بود او رفت و مو آثارش ندیدم ص 68 توضیح مولف: مصراع آخر از وزن خارج شده است. ص 86 که خارج شدن از وزن صرفا به دلیل حذف حرف رابط «که» از آغاز مصراع صورت گرفته است. ـ گذر کردم به قبرستان صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم نوجوانی با خاک می گفت که این دنیا نمی ارزد به کاهی ص 69 توضیح مولف: در رکن دوم مصراع سوم یک هجای بلند آمده و آن را بی وزن ساخته است. ص 86 هجای بلند آمده بی شک حاصل تحریف شعر باباطاهر است، شعری که معلوم نیست مولف با چه نگرشی آن را در «ادبیات عامیانه ی استان بوشهر» گنجانده است. اصل مصراع سوم به این شکل بوده است: شنیدم کلّه یی با خاک می گفت ... (دیوان، ص 106) ـ نه شو خو دارم نه روز آروم دارم ص 71 توضیح مولف: مصراع ... کاملا بی وزن شده است. ص 86 که بی وزن مصراع فوق حاصل اضافه شدن فعل غیر لازم «دارم» به پایان آن و حذف حرف ربط «واو» از میان دو جمله است: نه شو خو دارم و نه روز آروم. ـ همی ترسم که در زندان بمانم بریزه گوشت و بمانه استخوانم ص 78 توضیح مولف: {مصراع دوم} از نظر وزن نیز از هنجار خارج شده. ص 89 که خروج از هنجار وزنی حاصل اضافه شدن حرف ربط «واو» و حرف «ب» در آغاز فعل «بمانه» است: بریزه گوشت، مانه استخوانم.
  5. sam arch

    ادبیات عامیانه ایران

    به قلم مهران افشاری ادبیات عامیانه‌، ادبیات‌ توده ی مردم‌ ایران‌، اثر مردمانی‌ بی‌سواد یا كم‌سواد و غالبن شفاهی‌، كه‌ از جهت‌ ساختار و محتوا، با ادبیات‌ سنتی‌ مكتوب‌ فارسی‌ متفاوت‌ است‌. زبان‌ ساده‌، لحن‌ عامیانه‌، حالات‌ و اندیشه‌های‌ عوام‌ در این‌ ادبیات‌ نمایان‌ است. امروزه‌ ادبیات‌ عامیانه‌ در نقاط‌ گوناگون‌ ایران‌ با گویش های‌ متفاوت‌ میان‌ مردم‌ مناطق‌ گوناگون‌ مشهور و متداول‌ است‌. از جمله‌ در گیلان‌ اشعار شرف‌ شاه‌ دولایی‌، از شاعران‌ قرن‌ هشتم‌ ق. ‌، به‌ گویش‌ گیلكی، در مازندران‌ اشعار امیر پازواری‌ به‌ گویش مازندرانی‌، در كردستان‌ داستان های‌ كُردی‌ منظومی‌ كه‌ اصطلاحن بیت‌ نامیده‌ می‌شود و با آواز می‌خوانند و نیز بسیاری‌ از قصه‌های‌ كوتاه‌ عامیانه‌ به‌ گویش های‌ گوناگون‌ كه‌ گاه‌ در آثار پژوهندگان‌ گویش‌شناسی‌ نقل‌ شده‌ است‌. در این‌ مقاله‌ صرفن به‌ ادبیات‌ عامیانه ی‌ فارسی‌ متداول‌ در درون‌ مرزهای‌ ایران‌ پرداخته‌ می‌شود. اشعار عامیانه‌ از دیرباز در میان‌ مردم‌ ایران‌ شناخته‌ بوده‌ است‌. این‌ اشعار را، كه‌ به‌ گویش های‌ محلی‌ بوده‌ است‌، فَهلویات‌ می‌گفته‌اند. برخی‌ از این‌ فهلویات‌، كه‌ خنیاگران‌ در كوچه‌ و بازار می‌خوانده‌اند، داستان های‌ عشقی‌ منظوم‌ بوده‌ است‌ مانند آن چه‌ که در مناطق‌ غربی‌ ایران‌ درباره ی عشق‌ شَروین‌ دشتبی‌ می‌خوانده‌اند. به‌ همین‌ سبب‌ است‌ كه‌ اشعاری‌ را هم‌ كه‌ در زمان‌ ما در جنوب‌ ایران‌ به‌ گویش های‌ محلی‌ می‌خوانند "شَروه" می‌نامند. در آذربایجان‌ هم‌ خوانندگان‌ این‌ فهلویات‌ به‌ نام‌ "شهری‌ خوان‌" معروف‌اند. امروزه‌ اشعار عامیانه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ را، كه‌ بر زبان‌ عامه ی‌ مردم‌ جاری‌ است‌، ترانه‌ و تصنیف‌ نیز می‌گویند. وزن‌ بسیاری‌ از این‌ اشعار منطبق‌ با اوزان‌ عروضی‌ نیست‌، اما با طرز خواندن‌ و تكیه‌ بر برخی‌ از هجاها می‌توان‌ آنها را موزون‌ كرد. اشعار عامیانه ی متاخرتر، متاثر از ادبیات‌ سنتی‌ است‌ و وزن‌ عروضی‌ دارد. قالب‌ برخی‌ از ترانه‌های‌ عامیانه‌ نیز مطابق‌ با هیچ‌یك‌ از قالب های‌ شعر رسمی‌ نیست‌، بلكه‌ ساده‌ و ایرانی‌ است‌. قالب‌ دوبیتی‌ بیش‌ از قالب های‌ دیگر در اشعار عامیانه‌ كاربرد دارد. برخی‌ از اشعار متاخر نیز به‌ قالب های‌ غزل‌ و قصیده‌ است‌. این‌ اشعار را با آهنگ های‌ خاص و همراه‌ با موسیقی‌ و دوبیتی ها را بیش تر با آواز دشتی‌ و در گوشه ی‌ بختیاری‌ می‌خوانند. برخی‌ از پژوهشگران‌ دستگاه‌ و مقام‌ موسیقی‌ این‌ اشعار را ثبت‌ كرده‌اند . سرایندگان‌ بیش تر آنها معلوم‌ نیستند، اما گاه‌ نام‌ برخی‌ از آنان‌ در دوبیتی ها آمده‌ است‌ . این‌ نوع‌ ترانه‌های‌ عامیانه‌ عاری‌ از تشبیهات‌ و استعاره‌های‌ پیچیده‌ و هرگونه‌ تصنع‌ و گویای‌ احساسات‌ و افكار عامیانه‌ است‌ . در بسیاری‌ از آن ها زبان‌ عامیانه‌ و واژگان‌ محلی‌ به‌ كار رفته‌ است‌ .بسیاری‌ از این‌ ترانه‌ ها نیز همان‌ است‌ كه‌ در بین‌ مردم‌ به‌ باباطاهر یا فایز دشتستانی‌ منسوب‌ است‌. مضمون‌ بیش تر ترانه‌های‌ عامیانه،‌ عاشقانه‌ و در وصف‌ معشوق‌، طلب‌ وصال‌ او، یا گله‌ از هجران‌ است.‌ بسیاری‌ از آن ها نیز نشانی‌ از زندگی‌ روستایی‌ و عشایری‌ دارد و‌ در آن ها از دشت‌ و بیابان‌ و سبزه‌ و چشمه‌ سخن‌ گفته‌ شده‌ است‌ .در برخی‌ از آن ها با سوزی‌ خاص سخن‌ از دوری‌ وطن‌ و فراق‌ یار و خویشان‌ است. برخی‌ از آن ها هم‌ هجو و شوخی‌ و مطایبه‌ است‌ و پاره‌ای‌ از آن ها حكایتی‌ را نقل‌ می‌كند. برخی‌ از این‌ اشعار در واقع‌ مناظره‌ یا گفتگوی‌ عاشقانه‌ و دوستانه‌ میان‌ دو تن‌ است‌. پاره‌ای‌ از تصانیف‌ عامیانه‌ درپی‌ یك‌ واقعه ی تاریخی‌ ساخته‌ شده‌ و به‌ زبان‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار خوانده‌ شده‌ است‌. كهن‌ترین‌ ابیاتی‌ كه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ باقی‌ مانده‌ از همین‌ نوع‌ است‌. از جمله‌، تصنیفی‌ است‌ كه‌ مردم‌ بخارا، در سال‌۵۶ ق. به‌ مناسبت‌ عشق‌ پدیدآمده‌ میان‌ سعید بن‌ عثمان‌، امیر گمارده ی معاویه‌ در خراسان‌، و ملكه ی‌ بخارا ساختند و در كوچه‌ و بازار می‌خواندند . همچنین‌ است‌ " حَراره ‌" (=ترانه‌)ای‌ كه‌ كودكان‌ در كوچه‌ به‌ دنبال‌ یزید بن‌ مفرغ‌، عاشق‌ دختری‌ به‌نام‌ سمیه‌، به‌ آواز می‌خواندند. هنگامی‌ كه‌، در سال ١۰۸ق‌. اسدبن‌ عبدالله، حاكم‌ خراسان‌، در جنگ‌ با امیر خُتَلان‌ شكست‌ خورد، اهل‌ خراسان‌ برای‌ او تصنیفی‌ ساختند و می‌خواندند. این‌ گونه‌ تصنیف ها در تاریخ‌ ادامه‌ یافته‌ است‌. در سال ۵۰۸ ق.‌ چون‌ احمد عطّاش‌ در عهد سلطان‌ محمّد بن‌ ملكشاه‌ شورید و شكست‌ خورد، او را اسیر كردند و در اصفهان‌ گرداندند و مردم‌ اصفهان‌ به‌ دنبال‌ او با دف‌ و طبل‌ و دهل‌ تصنیفی‌ می ‌خواندند . پس‌ از شكست‌ لطفعلی‌خان‌ زند از آقامحمّدخان‌ قاجار، نخستین‌ پادشاه‌ این‌ سلسله‌، نیز مردم‌ شیراز تصنیفی‌ ساختند و همچنین‌ است‌ تصنیف‌ مردم‌ تهران‌ دربارة‌ فرار محمّدعلی‌ شاه‌ قاجار. یا آن چه‌ درباره ی‌ سخاوت‌ حسن‌خان‌ یگانه‌، پسر یوسف‌خان‌ مستوفی‌الممالك‌ (متوفّی‌ ١٣۰٣ق.‌)، ساخته‌ بودند در بسیاری‌ از اشعار عامیانه‌ نام‌ قهرمانان‌ ناشناس‌ محلی‌ باقی‌ مانده‌ است‌، از جمله‌ ترانه‌هایی‌ كه‌ در خراسان‌ راجع‌ به‌ نصرو یا نصرالله، در فارس‌ درباره ی‌ حسینا و در ابیانه‌ و اطراف‌ كاشان‌ درباره‌ كریم ‌خان‌ مشهور است‌.
×
×
  • اضافه کردن...