پژوهش جامعهشناختى و روشهاى تخصصى آن
فنون پژوهش
در همه پژوهشهاى جامعهشناختى از روش علمى استفاده مىشود، اما فنون خاص گردآورى و تحليل دادهها در شاخههاى گوناگون بررسى جامعهشناختى با يکديگر تفاوت داند. به هر روي، چهار فن است که در بيشتر پژوهشهاى جامعهشناختى عموماً بهکار برده مىشوند و آنها عبارتند از آزمايش، مشاهده، نمونهگيري، و بررسى موردي.
در آزمايش که هم در آزمايشگاه و هم در ميدان تحقيق مىتواند انجام گيرد، همهٔ متغيرها بهجز يکى (متغير مستقل) ثابت (يا کنترلشده) باقى مىمانند و جامعهشناس محقق متغير مستقل خود را تغيير مىدهد تا ببيند که چه دگرگونىهائى در موضوع تحقيق وى پديد مىآيد و سپس اين دگرگونىها را به دقت ثبت مىکند. فرق بررسى مشاهدهاى با آزمايش اين است که در اين روش، محقق جامعهشناس متغير مستقل خود را در کار دخالت نمىدهد، بلکه موضوع کار را در يک موقعيت طبيعى به دقت مورد مشاهده قرار مىدهد. از نمونهگيرى براى گردآورى دادهها – معمولاً از طريق پرسشنامه يا مصاحبه – استفاده مىشود، به گونهاى که از ميان انبوه دادههاى راجع به يک موضوع، نمونههاى طبقهبندى شدهاى برگزيده مىشوند و سپس بر پايه اين دادههاى نمونهگيرى شده تعميمهائى درباره گروه مورد بررسى به دست داده مىشود.
پژوهشگران جامعهشناس از بررسى موردى براى شرح کامل و جزء به جزء يک پديده استفاده مىکنند، بىآنکه کار خود را به صرف پرسشگرى يا مصاحبه از افراد موضوع مورد بررسى محدود سازند؛ گرچه بررسى يک مورد براى اثبات يک فرضيه کفايت نمىکند، اما غالباً بهعنوان يکى از منابع فرضيه يا شواهد کار، مفيد واقع مىشود. همچنان که هريک از اين فنون پژوهشى ابزار خاصى را براى يک جامعهشناس فراهم مىسازد که هريک از آنها نيز مزايا و مسائل خاص خود را دارد.
آزمايش
هرچند که آزمايشها معمولاً در محيط آزمايشگاهى انجام مىگيرند، اما اگر بتوان متغيرهاى کنترلشده را ثابت نگهداشت، اين روش را در ميدان تحقيق جامعهشناسى نيز مىتوان بهکار بست. اين به آن معنا است که در هر آزمايش خاص، فقط متغير مستقل، که آزمايشگر آن را به دلخواه تغيير مىدهد، است که در طول بررسى از يک مرحله آزمايش به مرحلهاى ديگر با يک منظور خاص تغيير مىپذيرد.
براى آنکه بتوان دريافت که تغييرات پيدا شده در متغير مستقل چگونه بر نتيجهٔ آزمايش تأثير مىگذارد، محقق جامعهشناس بايد موضوعهاى خود را به يک گروه کنترل و دستکم يک گروه آزمايشى تقسيم کند. هدف از ايجاد گروه کنترل آن است که مبنائى براى مقايسه ايجاد شود: افراد اين گروه در موقعيت آزمايشى و تحت تأثير يک متغير مستقل قرار مىگيرند و سپس واکنشهاى آنها با واکنشهاى گروه آزمايشى در برابر متغير مستقل تغيير يافته، مقايسه مىشوند. پژوهشگر جامعهشناس با مقايسهٔ واکنشهاى اين دو گروه، مىتواند دربارهٔ تأثير تغيير متغير مستقل به نتيجهگيرى مهمى دست يابد.
مثال:
جامعهشناسى که بخواهد تأثير تسهيلات سمعى و بصرى را روى دانشجويان اقتصاد دورهٔ ليسانس آزمايش کند بايد، طى يک طرح آزمايشي، اين دانشجويان را به يک گروه کنترل و دستکم يک گروه آزمايشى تقسيم کند. براى گروه کنترل يک درس پنجاه دقيقهاى ارائه مىشود که در آن معلم روى تخته سياه از نمودارها و جدول اقتصادى و نظاير آن استفاده مىکند. به دانشجويان گروه آزمايشى نيز همين مقدار درس ارائه مىشود ولى در آن از تسهيلات سمعى و بصرى مانند اسلايد و فيلم به جاى نمودارهاى تصويرشده روى تخته سياه استفاده مىشود. محقق جامعهشناس با مقايسهٔ بازدهٔ يادگيرى دو گروه مىتواند دربارهٔ تأثير آموزشى تسهيلات سمعمى و بصرى به نتايجى تقريبى دست يابد.
در مثال بالا، جامعهشناس مىخواهد اطمينان يابد که تنها وجود يا عدم وجود تسهيلات سمعى و بصرى – و نه عاملى ديگر – بود که بر بازدهٔ آزمايش او تأثير گذاشته است. او براى آنکه به اين اطمينان برسد، بايد از پيش مطمئن باشد که دانشجويان گروه کنترل و گروه آزمايشى اساساً هيچ اختلافى با هم نداشته باشند. براى همين، او بايد گروههائى را برگزيند که تنها تفاوت آنها با هم اين باشد که يکى از تسهيلات سمعى و بصرى برخوردار بوده و ديگرى اين برخوردارى را نداشته باشد.
میتوانید متن کامل این تحقیق را در 11 صفحه با فرمت ورد از لینک زیر دانلود کنید.