ناتوانی های افتراقی (اختلال در خواندن)
افتراق فرآيندي است كه به وسيله ي آن انسان به شباهت ها و تفاوت هاي ميان محركهاي مربوط به هم واقف مي شود. بازشناسي تفاوتها ميان چيزهاي ديده شده نظير حروف يا ترتيبات زنجيره اي، ميان تفاوتهاي آوايي در لغات يا بين اشكالي كه به فعاليت ها معني مي دهند. در يادگيري براي فهم و استفاده از كلام شفاهي، خواندن، نوشتن، محاسبه ي مسائل رياضي، هجي كردن و يا تحول مهارتهاي حركتي، كودكان بايد قادر باشند تفاوت هاي بين آنچه را كه ديده اند، شنيده اند، لمس كرده و يا چشيده و احساس كرده اند را تميز دهند كودكاني كه مي توانند تفاوت هاي بين محركهاي مختلف را دريابند (مثلاً سيخ و ميخ) بيشتر مي توانند ياد بگيرند به محركهاي متفاوت پاسخ هاي مختلف بدهند.
ناتواني هاي افتراقي مي تواند به شش گروه اصلي طبقه بندي شوند:
1- افتراق بينايي: افتراق آنچه مي بينيم.
2- افتراق شنوايي: افتراق آنچه مي شنويم.
3- افتراق لمسي: افتراق آنچه لمس مي كنيم.
4- افتراق حسي جنبشي: افتراق آنچه از طريق حركت احساس مي كنيم.
5- افتراق بساوشي: افتراقي كه شامل لمس و حركت هستند.
6- افتراق شكل: پس زمينه
اين مقاله به توضيح چگونگي تأثير اين ناتواني ها در يادگيري كلاسي خواهد پرداخت.
1- ناتواني هاي افتراق بينايي
ممكن است كودكانيكه ناتواني افتراق بينايي دارند، داراي تيزبيني طبيعي باشند ولي براي افتراق تفاوتها بين دو يا چند محرك بينايي و نظير حروف «آ و ب» يا «ميخ و سيخ» دچار مشكل شوند هنگامي كه كودكان نمي توانند بين مشخصاتي نظير شكل، اندازه، فاصله، دريافت عمق و ساير جزئيات مناسب افتراق قائل شوند، احتمالاً در يادگيري و بازشناسي و استفاده از حروف چاپي، نمرات و اعداد و لغات در خواندن و محاسبه كردن مشكل و دشواري خواهند داشت (Barrett 1965).
كپي كردن، نوشتن و نقاشي كردن مي تواند تحت تاثير ناتواني كودك براي جستجو و كشف تفاوت هاي در محركات بينايي قرار گيرد.
2- ناتواني هاي افتراق شنوايي
در بعضي موارد، كودك دقت شنوايي طبيعي دارد ولي در كشف تفاوت ها يا مشابهت هاي بين درجه و دانگ، بلندي، ريتم، ملودي، ميزان و يا تناوب اصوات ناتوان است. (chzlf & scheffelin 1969). افتراق شنوايي براي يادگيري ساختماني آوايي در زبان شفاهي لازم است. شكست در ايجاد افتراق بين اصوات صدادار و بي صدا و يا بين سيلابها يا لغات مي تواند باعث بروز مشكلاتي در يادگيري و فهم زبان شفاهي و زبان بياني شود. كودكاني كه در افتراق شنوايي مشكل دارند اغلب به خاطر مسائل آوايي براي خواندن يا هجي كردن دچار مشكلات يادگيري مي شوند.
3- ناتوان هاي افتراق لمسي
احساس لامسه اطلاعاتي در مورد محيط فراهم مي كند كودكاني كه در احساس لامسه ناتواني دارند براي انجام تكاليفي كه نيازمند حساسيت لامسه هستند دچار مشكل مي شوند. تكاليفي مثل استفاده از كارد، چنگال، قاشق، بستن دكمه ها، نوشت، برداشت يا حمل اشياء كوچك يا انجام هر كاري كه نيازمند استفاده ي هماهنگ از انگشتان باشد.
افتراق لامسه در يادگيري كارهايي مثل اجتناب از آتش، ابزار برنده تيز، نيش حشرات، خراشيدگي و بريدگي بسيار مهم است. (1953 Geldard)
كودكانيكه به درد حساس نيستند، رفتارهاي اجتنابي را ياد نمي گيرند و معمولاً بيش از ساير كودكان آسيب مي بينند. (68 و 1963 Sternbach).
4- ناتواني هاي افتراق حس جنبشي
حركات بدن اطلاعاتي درباره ي خود بدن ما فراهم مي كنند. اطلاعاتي نظير الگوهاي حركتي پويا براي پاها، دستها، انگشتان، فك پايين و زبان، وضعيت ثابت اندام و حساسيت به جهت خطوط و حركت چرخشي جمجمع، اندامها و يا تمام بدن و همچنين حركت، اطلاعاتي درباره ي محل اشياء در محيط در ارتباط با خود بدن براي ما فراهم مي كنند.
كارهاي عضلاني مانند كشيدن، هل دادن، بالا آوردن يا پايين بردن اشياء اطلاعاتي درباره وزن اشياء و ارتباط بدن با نيروي جاذبه به ما مي دهد.
اختلالات موجود در افتراق جنبشي باعث اختلال در پس خوراند حس بدن مي شود كه نتيجه ي آن پيدا شدن مشكل در يادگيري الگوهاي حركتي و فرض كردن حالت ايستاي بدن و بطور كلي در كنترل حركات خواهد شد. بدون افتراق جنبشي كودكان مشكلاتي براي مسلط شدن بر مهارت هاي تحولي نظير سينه خيز رفتن، راه رفتن و خوردن و مهارت هاي مراقبت از خود مثل لباس پوشيدن و درآوردن و استفاده از مسواك خواهند داشت.
افتراق حس جنبشي براي يادگيري مهارتهاي پيشرفته تر و پيچيده تري نظير نوشتن، رقصيدن، دوچرخه سواري و ساير فعاليت هاي هم بسيار مهم است.
5- ناتواني هاي افتراق بساوشي (Haptic)
افتراق بساوشي به درون داد تحريكات لمس و حركت اطلاق مي شود كه اطلاعات بيشتري درباره ي حركت محيط و بدن و ارتباط آن ها نسبت به وقتي كه فقط از يك حس استفاده مي شود فراهم مي كند. (Stennbach، 1968) كودكاني كه ناتواني هاي لمس و حركت دارند مشكلات بزرگي براي اجرا و انجام تكاليف حركتي ظريفي، نظير نوشتن، دستكاري كردن ابزار و وسايل و يادگيري مهارتهاي انجام حركات خواهند داشت.
6- ناتواني هاي افتراق شكل- پس زمينه
مواردي وجود دارد كه در آنها كودكان براي تمركز پيدا كردن روي يك محرك يا انتخاب محركات بينايي، شنوايي و يا بساوشي (شكل) در حضور يك محرك رقيب (پس زمينه) مشكل دارند. براي مثال كودكي كه مشكل بينايي- شكل- پس زمينه دارد، احتمالاً براي افتراق يك موضوع از پس زمينه اي كه شكل در آن محاط شده دچار اشكال خواهد شد.
بطور مشابه كودكي كه ناتواني شنوايي شكل- پس زمينه دارد براي گوش كردن به صدا و درس معلم (شكل) وقتي كه شاگردي در زمين بازي فرياد مي كشد و يا در كلاس سر و صدا هست (پس زمينه) مشكل خواهد داشت.
اين نوع مشكلات با توجه به انتخابي و سرعت ادراكي در ارتباط هستند.
وپمن (Wep man) در 1975 با دقت روي مشكل شكل- پس زمينه تحقيق كرده و ادعا كرد كودكانيكه روي محرك مربوط تمركز نمي كنند و يا از محرك پس زمينه غافل نمي شوند مشكلات يادگيري دارند.
میتوانید متن کامل این تحقیق را در 9 صفحه با فرمت ورد از لینک زیر دریافت کنید.