نقدی بر پارک های پساصنعتی در آلمان با معرفی دو نمونه موردی

بازدید: 3488 بازدید
پارک های پساصنعتی در آلمان
چکیده
در آستانه ی آغاز عصر روشنگری در غرب، آرمان اصلی انقلاب کبیر فرانسه میل به آشتی دادن زمین و آسمان بود، یعنی اراده ی اصلی «لوبس پیر» و همرزمانش بر این بود که آرمان ملکوت و جهان برتر را که سال ها در انحصار گروهی خاص بود، در همین جهان خاکی و برای انسان عام تحقق پیدا کند.
اما حدود یک قرن بعد ریشه های تفکر مدرن در «آلمان» شکل گرفت. هگل « فیلسوف مدرن اندیش » در سلسله درس گفتارهای خود درباره ی زیباشناسی در دهه ۱۸۳۰ اعلام نمود: « هنر دیگر نمی تواند برای ما چون یونانیان، ارجمند ترین راه دریافتن و فرانمودن حقیقت باشد، صورت هنر صرفاً متناهی است و از این رو در بیان نامتناهی نارساست.» (اعلام مرگ هنر دوره ی جدید، طهوری، مجله معماری و فرهنگ) چند دهه ی بعد نیچه از این هم فراتر رفت و تمام تلاش خود را برای باز گردانیدن نگاه به هستی از بالا به زیر و لغو همه ی ارزش های متعالی و باز آفرینی آنها به مثابه پدیده ای بشر ساخت به کار گرفت. آلمان پس از جنگ مبدل به قطبی اقتصادی شد و «ثروت» عامل امتحان آزمون و خطای بیانیه های مدرنیسم گردید.
همین جریان تاریخی، بار دیگر یک قرن بعد، برای کشوری به نام آمریکا رخ داد، تک قطبی شدن و لیبرالیسم سرمایه داری و گسترش امکانات فنی و اقتصادی، در بستر فرهنگی که می گوید: « Every Thing Goes … » و شتاب تغییر در آن چنان زیاد است که به زحمت می توان در نقطه ای بند شد، این بار جریان سپری شدن دیدگاه های مدرنیسم و پروژه های مصداقی آن را پیش برد. «سرمایه سالاری» کثرت گرایی صوری را تشدید کرد و طراح دیکانستراکشن، بر کانسپت و اندیشه ی راهبردی، زیاد تأکید کرد.
این نوشتار به دنبال بررسی این جریان های فکری و پیامد های آنها نیست، بلکه فرضیه ی مورد نظر این است که معماری منظر معاصر به ویژه پس از پیدایش پست مدرن، در بستری از تاریخ، جغرافیا، و پارادایم های فکری هر دوره، رویکردی محلی و سازگاری یافته می یابد. هنر معاصر و مظاهر مصداقی آن، حتی در جهان یکپارچه ی غرب، از سرزمینی به سرزمین دیگر تفاوت های ماهوی دارد.
دیکانستراکشن «دولاویلت» در فرانسه، چه در کانسپت و چه در پروسه ی طراحی، با دیکانستراکشن « دویسبورگ نورد» آلمان متفاوت است. انگاره ی مشترک، فرض «درحال تکمیل بودن» داده های یک پدیده است. اما پروژه ی دویسبورگ نورد، کاری است که شاید با بهره گیری از پشتوانه ی عقل مداری، از جریان های تاجر مأبانه ی «پایداری نما» و «سبز نما» رسته است و به دور از خود نمایی های سبکی، عواملی چون تاریخ، جغرافیا و اقتصاد منطقه ای را در نظر گرفته است. اما در جریان تبدیل داده های محیطی به مکان نو، اندکی محافظه کارانه و به دور از نوآفرینی حرکت کرده است. شاید، ملاحظات اقتصاد منطقه ای و بازنده سازی تاریخی بر بداعت تصمیمات چربیده است.
هنر و معماری معاصر ایران نیز باید جریان تحول خود را در بستر تاریخ و جغرافیای غنی خود طی کند و به یک هویت معاصر قابل قبول برسد. مناقشه از هیچ تاریخ و جغرافیای دیگری، حتی اگر این تاریخ، پیشینه ی خودمان باشد، راه حل معماری معاصر ما نیست.
سرمایه عظیم سنت، که مدام به عنوان بازیچه ای در دست قدرت اجتماعی، مدیریتی و اقتصادی بالادست قرارگرفته است، باید به پتانسیلی برای تکمیل داده های مکانی- زمانی منظر به عنوان یک محصول با مقیاس میانی و محلی مبدل گردد.کلیدواژه:
پارک پسا صنعتی، صنعت، پارک دویسبورگ نورد، محیط پایدار، سلیقه، بی تصمیمی، چند معنایی
Keywordz Postindustrial, Topotek weak form, Escapsim, peter latz, community participation, Sustainable development.

مرجانه زندی / دانشجوی کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه تهران / مقاله درس منظر معاصر، دکترسید امیر منصوری، سال تحصیلی ۸۷-۱۳۸۶ / نشریه اینترنتی معماری منظر

نام فایل: نقدی بر پارک های پساصنعتی در آلمان با معرفی دو نمونه موردی

مشاهده کامل مطلب: لینک به تالار گفتگو

پسورد: www.noandishaan.com

منبع: نواندیشان

ادامه مطلب