مدیریت باهوشترینها کار سادهای نیست، ولی در عین حال غیرممکن هم نیست وکاری است که بسیاری از مدیران در طول زندگی کاریشان مجبور به انجام آن میشوند.
مدیران ارشد امروزه همگی اهمیت داشتن باهوشترین کارکنان را درک میکنند، ولی جذب کردن آنها به سازمان تنها نصف دردسری است که باید برای داشتن آنها متحمل شد. مدیران نه تنها باید برای جذب کردن باهوشترین افراد زحمت بکشند بلکه باید برایایجاد شرایطی در سازمان که افراد باهوش در آن بتوانند حداکثر بهرهوری و خلاقیت خود را داشته باشند هم زحمت بکشند.
این کار آسان نیست. اگر افراد باهوش یک مشخصه مشترک داشته باشند، آن خصیصه این است که دوست ندارند کسی آنها را مدیریت کند. بنابراین شما به عنوان مدیر سازمان دراین مورد با مشکل مواجه خواهید شد.این مشکل با جهانی شدن افزایش هم پیدا کرده است. افراد باهوش بسیار بیشتر از قبل محل کار و زندگی خود را تغییر میدهند. بهاین ترتیب آنها فرصتهای بیشتری برای کار کردن هم در اختیار دارند. آنها نمینشینند منتظر حقوق بازنشستگی شان باشند. آنها ارزش خودشان را میدانند و انتظار دارند شما هم آن را بدانید. افراد باهوش حد زیادی از حمایت سازمانی و ارزش دادن به ایدههایشان را نیازمندند. آنها در عین حال به آزادی عمل کافی برای آزمایش کردن و شکست خوردن نیاز دارند. آنها میخواهند که رهبرشان هم حدی از هوش قابل قیاس با آنها داشته باشد، ولی در عین حال دوست ندارند که مدیرشان از خودشان باهوشتر باشد. مسلما افراد باهوش تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند، ولی در عین حال دارای برخی خصوصیات مشترک هم هستند.