اتوپیا: فضا و کودک

بازدید: 1404 بازدید
فضا و کودک

چطور و در چه شکل و شمایلی مناسبات تولیدی در هر دوره ای فضاها و الگوهای فراغتی خاص خودش را تولید و در حوزه های مختلف بازتولید میکند؟ مصداق این بحث را بگذارید-بی آنکه در شیرینیِ گذشته گرایی در افتیم- در برنامه های کودک که همه ما هر کدام در دوره ای در مقام کودک و نوجوان، مخاطب شان بوده ایم ردیابی کنیم.

فضا و کودک در دهه های ۵۰ و ۶۰

برنامه های کودک در دهه های ۵۰ و ۶۰ را به عنوان مثال در نظر بگیرید. در این دوره برنامه های کودک: تصاویر و کارتون ها اغلب بازنمونِ روایت های آرمانشهری اند. بدین ترتیب که هرکدام از برنامه ها نوید جایی/فضایی/قلمرویی آرام و اغلب فضایی در دل طبیعت را می دهند. در این دوره هنوز مفاهیمی مثل تکنولوژی، صنعت فرهنگ، ایدئولوژیِ تصویر و تکثیر بی مایه ی اوقات فراغت برای بازتولیدِ نیروی کار در دنیای بزرگسال و ایدئولوژی آموزشِ چگونگی سپری کردنِ زمان فراغت در دنیای کودک و نوجوان مثل امروز چندان سیطره پیدا نکرده است. به عنوان مثال برنامه های حنا دختری در مزرعه، بچه های کوه آلپ، بابالنگ دراز و دیگر برنامه ها در این دوره را در نظر بگیرید. در این برنامه ها که اغلب محصولات پیش از دهه ۸۰ میلادی هستند، فضایی که روایت و به میانجی تصویر بازنمایی می شود، یک فضای آرام و دنج است. فضایی که با به میان کشیدن پای طبیعت بواسطه تصویر، قوه خیال کودک را به پرواز در می آورد. فضایی که مفهوم امکان را برای تحقق و فعلیت یافتن و شدن و تغییرِ آنچه در قالب مناسباتِ شهری نمود یافته اند را  بدین ترتیب به تدریج در دوران رشد درونی میکند. امکانِ شکل گیریِ فضایی به جز آنچه در قالبِ سفت و سخت کالبد شهری پدیدار شده، بدین شکل پیشاپیش دست کم از نظر ذهنی در قالبِ تصویر برای کودک ممکن می گردد و در قلمروی ذهنی اش امکان رقم خوردن و بوجود آمدنِ فضایی نه در اینجا، که در آن جا/جایی جز اینجا/ جای دور/ جایی در پیش رو و در آینده/ فضایی ولو در گوشه ذهن و در خیال فراهم می شود. خاستگاه نظری این شیوه از آرمان گرایی های مبتنی بر فضا را می توان در کارهای شارل فوریه، اتین کاپه، رابرت اوئن، توماس مور و دیگر سوسیالیست های اتوپین و حتی پیش تر از آن پیدا کرد. در این دوره آرمانِ فضا، همان فضای آرمانی ست. فضایی که اغلب بیرون از مناسبات عقلانیِ شهری شکل میگیرد.

فضا و کودک در دهه های ۷۰ و ۸۰

اما از این دوره به بعد هرچه به پیش آمدیم با تاخیر و تاخرهای زمانی مرسوم در دهه های هفتاد و هشتاد شمسی در جامعه ما، قلمرو فراغتِ کودکانه هرچه بیشتر با گسترشِ همزمانِ سینمای عروسکی و سینمای کودک در عصر بازتولید مکانیکی اثر هنری، تحت شعاع تکنولوژی و آنچه تکثیر و تولیدِ انبوهِ تصویر و صدا نام می گیرد، قرار گرفت. همزمان با این تغییر و دقیق تر: دگردیسی ها بود که ،کارخانه گاو را بلعید، خیابان طبیعت را بلعید، خودرو اسب را بلعید، آزمون خطا را بلعید، عقلانیت جهان بزرگسال و دنیای کودک و نوجوان را بلعید و در نهایت تمام این فروبلعیدن ها در قالب بازنمایی های دیستوپیایی قی شد. متناسب با این تغییرات، روایت ها بیش از آنکه یوتوپیایی و آرمان گرایی های مبتنی بر فضا باشند، دیستوپیایی شدند.

در این دوره انواع بازیهای رایانه ای مثل کانتر، GTI، جنگهای صلیبی و غیره و غیره هرچه بیشتر به دنیای کودکان و نوجوانان ورود و به آن سلطه پیدا کردند. در این دوره انواع انیمیشن های ضد آرمانگرایانه ساخته شد. انواع برنامه ها که دیگر بازنمونِ آنچه آرمان گرایی های مبتنی بر فضا نام می گرفت، نبودند.

فضا و کودک

به نظر شما مهمترین عنصر در این دگردیسی ها چیست؟

پاسخ همانا عنصر فضا و دقیق تر: بازنمایی فضاست. زمینِ سفتِ این گسست که بشود روی آن حرف زد، بی بروبرگرد مفهوم فضا در معنای گسترده کلمه ست. این فضا در دوره متاخر، فضای بازنمایی هاست. فضایی که لوفور بخوبی توصیفش می کند: فضای برنامه ریزان و مدیران. فضای تکنوکرات ها. فضای مدیران رسانه و ایدئولوگ ها. در این دوره روایت ها و بازنمایی های تصویری، هرچه بیشتر در نسبت با فضای شهر و دقیق تر: کلانشهر شکل می گیرند. توگویی بدون شهر هیچ روایتی نمی تواند جان بگیرد. زمینه و دقیق تر: قرینه ی همیشه حی و حاضرِ برنامه ها در این دوره همواره اگر کلانشهر نباشد، منطقِ شهری و حد و حدودِ فضایی اش است. اینجا دقیقه ای است که توامانِ سرعت گرفتنِ بی وقفه ی شهری شدن تمام قلمروها و گستره ها، آرمانشهرگرایی های مبتنی بر فضا و تفکرات یوتوپیایی غیر عقلانی و دقیق تر: غیر شهری تلقی و هرچه بیشتر از میدان به در می شوند.

به یاد داشته باشید همزمانی ها در تاریخ بویژه تا آنجا که به تاریخِ شهر مربوط می شود، اغلب به همین شکل تراژیک بوده اند. در این دوره آرمانِ فضا بواسطه بازنمایی ها بسیار نزدیک می شود و از خلالِ همین نزدیکیِ از پیش اندیشیده شده اش در آستانه سقوط هرچه بیشتر با امر و وضعیتِ موجودِ شهری اشتباه گرفته می شود و در نهایت زیر لوای ایدئولوژیکِ انضمامی شدن، زدوده می شود. اینچنین عقلانیت-در معنای آن چیزی که در روزگارِ سخت: شعر نمی گوید، آواز نمی خواند، فریاد نمی کشد. اشتباه و خطا نمی کند. کودکی نمی کند و وقت را هدر نمی دهد- لایه به لایه خودش را در تمام قلمروها و در اینجا در زیرلایه های دنیای کودک و نوجوان گسترش می دهد و هر آن چیزی را که- اعم از آرمانی و غیر آرمانی-در فضایی جز این جا و بیرون از جریانِ اکنونیتِ زمان معنا می گیرد، غیرعقلانی تلقی کرده و از میدان که بیش از پیش زیر سلطه منطقِ زیستِ شهری قرار گرفته، به در می کند.

در این دوره برای کودک و نوجوان در شهر چه اتفاقاتی افتاد؟

در چنین وضعیتی توگویی که آرمانشهر و آرمانِ شهر که در اینجا بیش و پیش از هر چیزی امری غیرعقلانی و کودکانه ست، در همین مختصات فضایی محقق می می شود و پس از تحقق یافتن در کمترین زمان زیر سایه سنگینِ واقعیتِ شهری خورد می شود و در چشم بهم زدنی دود می شود و به هوا می رود. اینجا لحظه ای ست که واقعیت فضایی به صریح ترین شکل ممکن در قامت و هیئتِ یک دیوارِ سفت و سختِ عقلانیت خودش را نشان می دهد و بدین ترتیب تمام مفرها و گریزگاه های دنیای کودکانه را که حیاتِ ذهنی اش می نامیم، محدود و مسدود می کند. در این لحظه ست که هر کودک از همان ابتدا، همچون یک بزرگسال اما در شکل و شمایلی متفاوت و متناسب با سن و سالش وارد قلمروی ضرورت ها و آن چیزی که عقلانی سازی و چارچوب بندیِ زمان فراغت نام دارد، می شود. در این دوره است که آپارتمان های چندین و چند طبقه تولید و به سرعت تکثیر می شوند. در این دوره است که کوچه و خیابان بمثابه قلمروی خطرها و آسیب ها تلقی می شود و کودک از کوچه و خیابان به پارکینگ آپارتمان های چند طبقه تبعید می شود. در این دوره است که تراس جای حیاط را می گیرد و حیات توامانِ حیاط ار بین می رود و واحدها کوچک به واقعیاتِ فضایی تبدیل می شوند. در این دوره است که خیالِ کودکانه در پشت پنجره که به خیابان خیره شده است در تلاش های اولیه اش برای آزمون و خطا و فراروی از وضعِ موجود، به دیوارِ ضمختِ واقعیاتِ فضایی که همانا منظم و مشخص سپری کردنِ اوقاتِ فراغت است می خورد و اینچنین در قلمروی عقلانیتِ زیست شهری که خودش را اینبار در قلمروی فراغت نشان می دهد، می ماند. در این دوره است که فوکو مراقبت و تنبیه، هاروی عدالت اجتماعی و شهر، لوفور بقای سرمایه داری، مایک کرنج و نیجل ثریف اندیشیدن درباره فضا و جیکوبز مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا را می نویسد و وضع و واقعیاتِ موجود شهری را به درستی خیانت مدیران و برنامه ریزان به شهر و توهمِ شهری آن ها می نامد. به دنبال چنین امری ست که فراغت مساله می شود و مشخص می شود که در این دوره اوقات فراغت چه برای کودک و نوجوان در قالب بازی و سرگرمی و چه برای بزرگسال در قالب دیگر الگوها چیزی جز امر ایدئولوژیک نیست. ایدئولوژیِ تولید و بازتولید نیروی کار که خودش را اینبار در هیئتِ نمادین برنامه های کودک و  از خلال آموزش نشان می دهد.

در این دوره صدای طبیعت از ضبط صوت پخش می شود. طبیعت در گالری ها نقاشی می شود و از رسانه به نمایش در می آید. از آنجایی که دیگر از طبیعت چیزی نمانده است، در این دوره مرز امر طبیعی و غیر طبیعی از بین می رود. در این دوره همزمانِ با فضا، زمان هم پارسل بندی می شود. ساعات و انواع کلاس های آموزشی شکل می گیرد، زمان فراغت و استراحت تعریف می شود. چگونگیِ استفاده از اوقات فراغت آموزش داده می شود. زمان خواب و بیداری برای کودک و نوجوان نظم و نظام می گیرد. این دوره، دوره سیطره ی ربات ها و ماشین ها و آدم فضایی های عجیب غریب و بعضا گنگ و مبهم است. این دوره دوره ای ست که آموزش کودک از همان ابتدای هوشیار شدنش بشدت رواج پیدا میکند و از خلال آموزش، زمان فراغت با الگوهای مشخص برای سپری شدن تقسیم بندی می شود. در این دوره کودک از همان ابتدا در مختصاتِ فضای کلانشهر نگه داشته می شود و ابهام و گنگیِ مفهومِ برنامه های کودک، نیاز به آموزشگر و مفسرِ در کنار برنامه ها را الزامی می کند. اینچنین زبانِ تصویر از انتقال معنا باز می ماند و مجری از خلال تلاش های مذبوحانه ی گفتاری اش تلاش می کند در قلمروی زبانی برای کودک آنچه را که پیش تر زدوده اند، احیا کند. و خطا را بازیابد. و از شیرینیِ تکرارش با زبان کودکانه لذت ببرد. در این دوره تمام تصورات و خیالهای کودک در نسبت با مختصات فضایی کلانشهر شکل می گیرد و رشد می کند. بدین شکل از همان ابتدا قوه خیال و تصور کودک علی رغم ادعاهای آموزشی، محدود و به نوعی مسدود می شود. اینچنین منطقِ تولیدی که اسمش را هرچه می خواهید بگذارید، الگوهای فراغتی خاص خودش را تولید و بازتولید می کند.

سخن آخر

این فرایند در تمام قلمروها، از دنیای کودکان گرفته، تا روابط زناشویی، تولیدمثل، روابط جنسی و دنیای کهنسالان تا به امروز به شیوه های مختلف تکثیر شده است. این فرایند همینطور به سرعت-متناسب با سرعت جریان تولیدی- ادامه یافته تا اینکه امروزه رسیده به جایی که به تدریج همه چیز آن چیزی ست که هست. آن چیزی تصور میشود که در مختصات فضاییِ وضع موجود وجود دارد. به همین خاطر است وقتی ما برای جوانان امروزی از آرمانشهرهایی که افرادی مثل فوریه و کاپه و مور روایت کرده اند، حرف میزنیم، کمتر متوجه میشوند از چی و از کدام فضا حرف میزنیم!

نویسنده و ارسال کننده: احمد یزدانیان – کارشناس ارشد برنامه ریزی شهری / دانشگاه تربیت مدرس تهران

منبع: نواندیشان

آموزش سیتی انجین

ادامه مطلب